ضو جديد خانوادمون از تعطيلات پدر نهايت استفاده روكرديم و زديم به دل طبيعت:))

حسنات زيادي داشت اما خب بدي هم كم نداشت!مثلا ما امروز شماره دو زياد ديديم:|

داشتيم اماده ميشديم وسفره پهن ميكرديم براي ناهار دستپخت پدر وبرادر كه يه دختر بچه خيلي ريلكس كشيد پايين و... :|

يا مثلا رفتيم سرويسدربا بهداشتي و پيدا كنيم يه پسر بچه درست روبروي در ورودي سرويس بهداشتي خانوما يه اثر هنري خلق كرده بود:| اونم به حجمي كه مامان و باباش تا دو ساعت داشتن مكان وپاكسازي ميكردن! ما هم كه حس پشيموني روتوچشماي همديگه خيلي نامحسوس مطالعه كرديم تص